کلیپ صوتی سبک زندگی قرآنی
نقدی بر سبک زندگی روزانه ما
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ
اى اهل ایمان ! ایمان بیاورید
به خدا و پیامبرش و کتابى که بر پیامبرش نازل کرده و به کتابى که پیش از این فرستاده [از روى صدق و حقیقت].(سوره نساء، آیه 136)
الگو در زندگی اسلامی:
لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا
مسلّماً براى شما در [زندگى ]رسول خدا سرمشق نیکویى است، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مىکنند.(سوره مبارکه احزاب، آیه 21)
روش پیامبر ما در لباس پوشیدن، خوردن و آشامیدن، روابط اجتماعی و در کل، آداب زیستن چه بوده است؟! آیا روح، عقل و جسم انسانِ امروزی، نسبت به زمان پیامبر تغیر اساسی کرده است؟! به راستی شرایط زمان تا چه حد عوض شده که ما مجبوریم مثل برادان متخاصم غربی خود رفتار کنیم! در هر صورت؛ «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
در سبک اسلامی، بزرگان ما الگوهای راستین زندگی هستند. درست بر خلاف زندگی به سبک امریکایی که در آن جوانان رقاصه، خواننده، بازیگر و ورزشکار الگو شده اند.
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
خدایا قرار ده زندگیم را زندگى محمد و آل محمد و مرگم را مرگ محمد و آل محمد .( زیارت عاشورا)
زندگی اسلامی بر پایه ی تفکر:
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ
مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز، براى صاحبان عقل و اندیشه آیاتى است؛
آنان که خداوند را در حال ایستادن و نشستن و آن هنگام که بر پهلو خوابیدهاند، به یاد مىآورند و در آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند که بارالها! این [ جهان] را بیهوده نیافریدهاى، منزّهى تو، ما را از عذاب آتش نگاهدار. (سوره مبارکه آل عمران ، آیات 190 و 191)
تفکر در زندگی اسلامی به طور کامل با تفکرِ همراه با وهم، تخیل، غم، هَم، اندیشه های زشت و منفی، انتقاد و بدبینی که زایده ی تلاش شیطان و متبلور در زندگی امریکایی است، متفاوت بوده و هست.
تفکر صحیح: حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم: « تو را سفارش مى کنم وقتى که مى خواهى به کارى همت بگمارى به سرانجام آن بیندیش؛ اگر مایه رشد و هدایت بود آن را انجام بده و اگر انحراف و کجى در آن است از آن درگذر.» [1] ابن کواء از امیرالمومنین علیه السلام درباره ویژگی های اسلام پرسید. آن حضرت فرمودند: «خدای متعالی اسلام را تشریع کرد و آن را پوششی برای عاقبت اندیشان و [سبب] فهم تیزبینان قرار داد؛ و نیز فرمودند: برترین عبادات اندیشیدن مداوم درباره خدا و قدرت اوست.» [2]
تفکر انحرافی: خداوند متعال در مورد بد بینی فرموده: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها دوری کنید؛ زیرا بعضی گمانها گناه است. [و درکار دیگران] تجسس نکنید و بعضی از شما دیگری را غیبت نکند، آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهی خود را بخورد! پس آن را ناپسند میدانید و از خداوند پروا کنید، همانا خداوند توبه پذیر مهربان است.» [3] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: «برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند، عذری بجوی و اگر نیافتی، عذری بتراش.» [4] امام علی علیه السلام: «شخص بد، گمان خیر به کسی نمی برد؛ زیرا کسی را نمی بیند، مگر به اوصاف [زشتِ] خودش.» [5]
همچنین حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم پیرامون تفکر انتقادی، می فرماید: «خداوند مرا اشکال گیر و اشکال تراش نفرستاده بلکه آموزگار و آسانگیر فرستاده است.» [6]
حضرت مولا علی علیه السلام پیرامون اندیشه های زشت و منفی می فرمایند: «مراقب افکارت باش که گفتارت می شود. مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود. مراقب رفتارت باش که عادت می شود. مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود. مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود.»
همچنین ایشان در مورد غم و اندوه ناشی از گذشته و غصه و هم که در نتیجه ترس از آینده هست؛ می فرمایند: «دیروزت از دست رفته و فردایت مشکوک است و امروزت مغتنم. پس در بهره برداری از فرصت ممکن شتاب کن و از اطمینان کردن به روزگار بپرهیز». [7]
زندگی اسلامی همراه با علم آموزی:
هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ
اوست کسی که این کتاب [ قرآن ] را بر تو فرو فرستاد. پاره ای از آن ، آیات محکم [ صریح و روشن ] است. آنها اساس کتابند و [ پاره ای ] دیگر متشابهاتند [ که تأویل پذیرند ] . اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه جویی و طلب تأویل آن [ به دلخواه خود ، ] از متشابه آن پیروی می کنند ، با آنکه تأویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی داند. [ آنان که ] می گویند: «ما بدان ایمان آوردیم ، همه [ چه محکم و چه متشابه ] از جانب پروردگار ماست» ، و جز خردمندان کسی متذکر نمی شود. (آل عمران، آیه 7)
علمی چراغِ روشنگرِ زندگی به سبک اسلامی است که عقل آن را پذیرا باشد. عقل وجودی فراتر از وهم، خیال و ذهن است. در عوض، از علوم تجربی که بیشتر بر پایه ی ادراکات حسی و تجربه شده ی بشر است، انتظاری بیش از تولد سبک زندگی امریکایی نیست!
ضرورت علم آموزی برای همه: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «یا عالم باش یا در حال آموختن دانش و وقت خود را در بیهودگی و خوش گذرانی صرف نکن. [8] و در فرمایشی دیگر فرمودند: «از گهواره تا گور دانش بجویید» [9] و نیز می فرمایند: «هر کس بخشی از دانش را فرا بگیرد تا برای خشنودی خدا آن را به مردم بیاموزد، خدا پاداش هفتاد پیامبر را به او عطا می کند.» [10]
نوع علم: امام رضا علیه السلام: «خدا رحمت کند بنده ای را که امر ما را زنده بدارد.» راوی پرسید: چگونه امر شما را زنده کند؟ آن حضرت فرمودند: «علوم ما را فراگیرد و به مردم بیاموزد، چرا که مردم اگر زیبایی های کلام ما را بدانند از ما پیروی می کنند.» [11]
انگیزه های دنیوی در علم آموزی: پیامبر عظیم الشان اسلام صلى الله علیه و آله و سلّم: «علم را با انگیزه مباهات بر دانشمندان و جدال با بی خردان و ریا در مجالس و جلب توجه مردم به سوی خود جهت ریاست طلبی نیاموزید، چون هر کس چنین کند در آتش است و روز قیامت علم او حجتی بر ضد او خواهد بود؛ لیکن آن را فرا بگیرید و به دیگران یاد بدهید.» [12]
کار و تلاش برای زندگی اسلامی:
وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى
و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست. ( سوره نجم، آیه 39)
دور از انصاف است اگر به خواهیم کم کاری را به زندگی امریکایی بچسبانیم. اما لازم به تذکر است که کار در این سبک زندگی برای رسیدن به راحتی و آسایش بعدی است ولی در زندگی اسلامی همه چیز حتی کار برای خداست، پس نوعی عبادت و مجاهدت در راه خدا محسوب شده و برای مومنان لذت بخش است.
ضرورت تلاش: چنان که در حدیث قدسی آمده است: «عبادت ده جزء دارد، که نُه جزء آن، طلب روزى حلال است.» [13] و مولا علی علیه السلام نیز در این باره می فرمایند: « اگر جویای رستگاری هستید جدیت و تلاش را پیشه خود سازید.» [14] و حتی در بیانی امام حسن عسکری علیه السلام تاکید می کنند: «مبادا اندیشه ضمانت خداوند رازق، شما را از انجام فریضه کار و کوشش باز دارد.» [15]
امام صادق علیه السلام نیز با الگو قرار دادن مولا علی علیه السلام فرمودند: «امیرالمومنین علیه السلام هیزم جمع می کرد و آب از چاه می کشید و شخم می زد و از دسترنج خود هزار برده آزاد کرد و به جارو کردن خانه می پرداخت و فاطمه سلام الله علیها نیز با دستانش گندم آرد و آن را خمیر می کرد و نان می پخت.» [16]
انواع کار: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم: «کار و کوشش نمائید، [ولی متوجّه باشید] هر کس برای کاری که آفریده شده که می تواند آن را انجام دهد، [یعنی هر کسی لایق کاری در حد توان خودش است].» [17] امام علی علیه السلام: «دست به انواع بازرگانی بزنید که تجارتها عامل بینیازی شما از اموال مردم است و براستی خداوند شخص صاحب حرفه درستکار و امین را دوست دارد.» [18] علی بن عبدالعزیز می گوید امام صادق علیه السلام به من فرمودند: «عمر بن مسلم چه کرد؟ عرض کردم: فدایتان شوم او به عبادت خدا روی آورده و تجارت را ترک گفته است. حضرت از عمل او اظهار تأسّف کرد و فرمود: مگر نمی داند که هرکس کار خود را در طلب معاش ترک نماید، دعای مستجابی در پیشگاه الهی نخواهد داشت. » [19]
تدبیر در کار: امام صادق علیه السلام: «مسلمان را جز سه چیز اصلاح نکند: دین شناسی، شکیبایی در گرفتاری ها و مدیریت خوب در امور زندگی.» [20] و نیز در بیانی دیگر فرمودند: « کارهای بزرگ و مهم را خودت انجام بده و کارهای کوچک را به دیگران بسپار.» [21] همچنین ایشان در رابطه با اصول کار فرمودند: «هر صاحب حرفه و صنعتی ناچار باید دارای سه خصلت باشد تا بتواند به وسیله آن تحصیل درآمد کند. اوّل آن که در رشته علمی خویش مهارت داشته باشد، دیگر آن که با درستکاری و امانت رفتار کند، سوم آن که با کارفرمایان حسن برخورد داشته باشد و نسبت به آنان ابراز تمایل نماید.» [22] و در جای دیگر می فرمایند: « خدا اسباب روزی مردمان را در کارهای گوناگون و صنایع مختلف قرار داد و این برای بقای بشر پایدارتر، و برای تدبیر امور درست تر است.» [23]
نحوه ی هزینه کردن در زندگی اسلامی:
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ وَ لَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لَا یُصْلِحُونَ
پس از خدا پروا کنید و از من فرمان ببرید. و فرمان مسرفان را پیروى نکنید .آنان که در زمین فساد مىکنند و اصلاح نمىکنند .(سوره مبارکه شعراء، آیات 150 الی 152)
در اقتصاد غربی که مادر سبک زندگی امریکایی است، این اصل حاکم است: « تبلیغات = افزایش تقاضا = افزایش عرضه» و افزایش عرضه نیز دقیقا مترادف با نابودی منابع مادی و معنوی (مثل نیروی انسانی کار آمد که به جای تاثیر در تعالی جامعه، به نابودی زمین مشغول است.) برای تولید هر چه بیشتر است. قانون فاجعه آمیزی که نتیجهی زندگی با تفکر مادی آن را رقم زده است. طبق آماری مربوط به سال 1976 «آنچه از ته مانده میز غذای مردم آمریکا به دور ریخته می شود کافی است که 675 میلیون نفر را سیر کند. » آمار دیگر نشان می دهد که « مجموع غذایی که امریکاییان مصرف می کنند برای تغذیه یک میلیارد و نیم چینی کافی است.» [24] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: « اسرافکار چهار نشانه دارد: به کارهاى باطل مىنازد، آنچه را فراخور حالش نیست مىخورد، در کارهاى خیر بىرغبت است و هر کس را که بدو سودى نرساند، انکار مىکند.» [25]
اما در زندگی به سبک اسلامی؛ توجه به نیازهای واقعی نه خواسته های نفسانی، مساوی اصلاح الگوی مصرف و مصرف بهینه است. امری که باعث حفظ منابع مادی و استفاده از منابع معنوی در راستای تحقق جامعه توحیدی خواهد شد.
گردش سریع نقدینگی: زراره از امام صادق علیه السلام نقل می کند: « انسان از خود چیزی دردناک تر از مال صامت [پول نقد یا طلا و نقره] بر جای نگذاشت.» راوی پرسید: پس چه کند؟ فرمودند: «آن را در تولید باغ و مزرعه یا خانه به کار گیرد.» [26]
مصرف بهینه: دقت در هدر نرفتن کوچک ترین منابع برای تکمیل حیات از نشانه های جامعه توحیدی است؛ امام على علیهالسلام: «خرج کردن به ناحقّ [نا بجا] مال، حیف و میل و اسراف است.» [27] امام صادق علیه السلام: «پایین ترین مرتبه اسراف عبارت است از: دور ریختن آبى که از آشامیدن اضافه آمده است. اینکه لباس کار و لباس بیرونى، یکى باشد. بدور انداختن هسته خرما پس از خوردن خرما [چون از هسته خرما ماده غذائى براى چهارپایان تهیه مى شد].» [28]
عدم اتلاف منابع: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «یکى از انواع زیادهروى، این است که هر آنچه را دوست دارى، بخورى.» [29] نقل شده که امام صادق علیه السلام مشاهده کرد سیبی را نیم خورده و از خانه بیرون انداخته اند، خشمگین شد و فرمود: «اگر شما سیر هستید خیلی از مردم گرسنهاند خوب بود آن را به نیازمندیش می دادید.» [30]
چگونگی حفظ سلامتی در زندگی اسلامی:
یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ
اى فرزندان آدم ! [هنگام هر نماز و] در هر مسجدى، آرایش و زینتِ [مادى و معنوى خود را متناسب با آن عمل و مکان] همراه خود برگیرید ،
و بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست نمى دارد.( سوره اعراف، آیه 31)
سلامتی در سبک زندگی امریکایی مفهومی منطبق بر اصول اقتصاد غربی دارد که بحث آن به طور خلاصه گذشت. در واقع سلامتی وسیله ای مناسب برای ثروت اندوزیِ تولید کنندگان و درمان گران غربی است. یعنی هر چه مردم بیشتر مصرف کنند، تولید بیشتر و سود صاحبان سرمایه بیشتر! که این خود نقض صریح سلامتی است و در فرمایشی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «معده مرکز و خانه هر دردى است، و پرهیز و اجتناب [از غذاهاى نامناسب و زیاد خوری] اساس و راس هر داروى شفابخش است» [31] همچنین هر چه مردم بیشتر بیمار شده یا فکر کنند بیمار و نیازمند درمان هستند، سود درمان گران بیشتر و دوباره سود صاحبان سرمایه بیشتر و بیشتر!! به همین خاطر درمان معمولا با موادی غیر همگون با بدن (شیمیای) و حتی مضر و دارای عوارض بعدی انجام می شود تا همیشه فرد با حفظ بیماری قبلی و ادامه مادام العمر درمان، دچار دیگر بیماری های دست ساز بشر شده و هزینه ی درمانِ بیشتری بپردازد. در ادامه به ذکر بعضی از موارد پیرامون چگونگی سلامتی از منظر زندگی به سبک اسلامی در حوزه های مختلف اشاره شده است:
1- هوا و تنفس: امام رضا علیه السلام: «بدان که قوای نفس تابع مزاج های بدن هاست، و مزاج های بدن ها هم تابع تغییرات هواست، و با سرد و گرم شدن هوا بدن ها و چهره ها تغییر می کند پس هرگاه هوا یکسان و معتدل باشد بدن نیز اعتدال می یابد.» [32] بعد از هوا تنفس صحیح لازمه سلامتی است. امری که بیشتر مردم به آن آگاهی ندارند چرا که تنفس باید در اصطلاح شکمی باشد در حالی که سینه ای انجام می شود. تنفس شکمی یعنی با بالا و پایین رفتن پرده ی دیافراگم کل ریه پر و خالی شده تا اکسیژن بیشتری به خون برسد و در نهایت سوخت و ساز کاملی در کل بدن انجام شده و در اصطلاح بلغم (سردی و رطوبتی که عامل اکثر چاقی ها است) را از بدن بزداید.
2- بوی خوش: برخی از اندیشمندان مسلمان ایران زمین معتقدند برای حفظ سلامت در جهت رشد و کمال بشر، آدمی می باید از هشت غذای زیر استفاده نماید: 1. غذای پنداری 2. غذای انس (از طریق قلب) 3. غذای شنیداری 4. غذای دیداری 5. غذای بویائی 6. غذای جذبی (از طریق پوست) 7. غذای جنسی 8. غذای معدوی. اما نکته قابل توجه این است که عدم مصرف هر کدام از غذاهای یاد شده به مراتب بهتر از مصرف عناصر ناسالم و مصنوعی است. مانند افکار خصمانه ، دیدن صحنه های زشت، خوردن مواد سمی و یا بو کردن مواد شیمیایی و الکلی (خوش بو یا بد بو) که نه تنها باعث سلامت نشده، بلکه آثار زیان باری نیز به همراه خواهد داشت.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم : «[گُل] نرگس را ببویید، هر چند در روز یک بار، هر چند در هفته یک بار، هر چند در ماه یک بار، هر چند در سال یک بار، و هر چند در همه عمر، یک بار؛ چرا که در قلب، هستهاى از دیوانگى، جذام و پیسى وجود دارد و بوییدن نرگس، آن را دور مىکند.» [33] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «بوى خوش، قلب را تقویت مىکند.» [34] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «هیچ بندهاى خوشبو نباشد، مگر آن که عقلش افزون گردد.» [35] امام على علیهالسلام: «بوى خوش، درمانگر است.» [36] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «بوى خوش، قلب را محکم مىکند و بر [توان] آمیزش مىافزاید.» [37] امام صادق علیهالسلام: «بوى خوش، عقل را استوار مىکند و بر توان جنسى مىافزاید.» [38] امام صادق علیه السلام: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم، بیش از آنچه که برای خوراکی و طعام خرج کند، در راه عطریات خرج میکرد.» [39] امام صادق علیه السلام: «آنچه در راه عطریات خرج کنی، اسراف نیست.» [40]
3- آب: امام صادق علیه السلام: « دو چیز مناسب است که به هیچ درون نادرستى در نمى آیند، مگر این که آن را به درستى مى آورند، آن دو چیز مناسب ، عبارت اند از: انار و آب نیم گرم [ولرم]» [41] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم: « اگر کسى آب بخورد و [در میان آن،] سه نفس بکشد، [از بیمارى ناشى از یک جا سر کشیدن] در امان است.» [42]
امام صادق علیه السلام: «ایستادن آشامیدن آب در روز، مایه قدرت افزون تر و تن درستى بیشتر است.» [43] و در جای دیگر پیرامون نشسته نوشیدن آب در شب، فرمودند: «ایستاده آشامیدن آب در شب، بیماری مى آورد.» [44] راوی می گوید: « پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم به گاه آشامیدن، در ظرف نمى دمید و چون مى خواست نفس بکشد، ظرف را از دهان خود دور مى کرد تا نفس بکشد.» [45] به نقل از ابو سعید خدرى: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم از دمیدن در آشامیدنى، نهى می کردند.» [46] امام صادق علیه السلام: « اگر مردم کمتر آب مى نوشیدند، بدن هایشان به سامان بود.» [47] امام رضا علیه السلام: « هر کس مى خواهد معده اش آزارش ندهد، در بین غذا آب نخورد.» [48]
4- غذا: « و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخورید چرا که آن قطعا نافرمانى است» [49] امام رضا علیه السلام: «اگر از غذاها و نوشیدنی های سالم مصرف کنی جسمی سالم خواهی داشت، و اگر از غذاها و آشامیدنی های ناسالم استفاده نمایی جسمت را ناسالم و فاسد می گردانی. [سالم: هم سالم، هم طبیعی]» [50] به نقل از شهاب بن عبد ربه: نزد امام صادق علیه السلام، از دردها و بدگوارى هایى که داشتم، اظهار ناراحتى کردم. به من فرمودند: «صبحانه بخور و شام بخور و در فاصله میان آن ها چیزى مخور؛ چرا که موجب تباهى تن است. مگر نشنیده اى که خداوند عزوجل مى فرماید: وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِیهَا بُکْرَةً وَعَشِیًّا [51]؛ و آنان، صبحگاهان و شامگاهان، روزى ویژه خویش را دارند.» [52]
مولا علی علیه السلام در سفارشى به فرزند خود امام مجتبى علیه السلام فرمودند: «فرزندم! آیا چهار نکته به تو نیاموزم که با رعایت آنها از طبیب بى نیاز شوى؟» عرض کرد: چرا، اى امیرالمؤمنان. حضرت فرمودند: «تا گرسنه نشده اى غذا نخور و تا اشتها دارى از غذا دست بکش و غذا را خوب بجو و قبل از خوابیدن قضاى حاجت کن. اگر این نکات را رعایت کنى، از مراجعه به طبیب بى نیاز مى شوى.» [53] پیامبر عظیم الشان اسلام صلى الله علیه و آله: «اى على! غذا را با نمک ، آغاز کن و با نمک ، پایان ده؛ چرا که هر کس غذاى خویش را با نمک آغاز کند و با نمک پایان دهد، از هفتاد و دو نوع از انواع بلا که جذام، دیوانگى و پیسى از آن جمله است، به دور باشد.» [54]
به طور مختصر آنچه را انسان می بایست بخورد در آیات زیر خداوند متعالی فرموده: « انسان باید به غذاى خویش بنگرد! [باید ببیند غذایش از چه درست شده، از جوانه ی نوشکفته ی گندم است یا مواد شیمیایی و کانی های زیر زمینی!!]* ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم* سپس زمین را از هم شکافتیم* و در آن دانههاى فراوانى رویاندیم [محصولات پاک کشاورزی که حتی آب آن هم از لایه های زیر زمینی چند ساله نیست، چه رسد به کودهای شیمیایی!]* و انگور و سبزى بسیار* و زیتون و نخل فراوان* و باغ هاى پر درخت* و میوه و چراگاه* تا وسیلهاى براى بهرهگیرى شما و چهارپایانتان باشد! [ و از محصولات لبنی و گوشت چهارپایانی بخورید؛ که مثل شما از غذاهای فوق خورده اند، نه تغذیه شده گان از هورمون ها و مواد شیمیایی!!]» [55]
5- خواب و بیداری: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: «خواب بر هفت قسم است: 1- خواب غفلت و آن خواب در مجلس ذکر [خداوند] می باشد. 2- خواب شقاوت و بدبختی، و آن هنگام نماز می باشد. 3- خواب لعنت و آن خواب هنگام صبح می باشد. 4- خواب عقوبت و عذاب، و آن خواب بعد از نماز صبح است. [خواب بین الطلوعین] 5- خواب راحت و آرامش، و آن خواب قیلوله و قبل از ظهر است. 6- خواب رخصت و اجازه، و آن خواب بعد از نماز عشا می باشد. [یعنی وقت مجاز و اصلی خواب، چنانچه در آیات شریفه ی قرآن مکررا آمده است و باید توجه داشت که این نوع خواب برای انسان ضروری بوده و خواب هنگام روز و خواب بعد از نیمه شب شرعی نمی تواند جایگزین آن شود.] 7- خواب حسرت و آن خواب شب جمعه می باشد.» [56] و نیز می فرمایند: «سحرخیزی مبارک است و همه نعمت ها به ویژه روزی را می افزاید.» [57] همچنین فرموده اند: «صبحگاهان در پی نیازمندی هایتان بروید، چرا که آسان به دست می آیند.» [58]
امام رضا علیه السلام: «بدان که میدان اثر و سلطه ی خواب در مغز است و بدن را استواری و نیرو می بخشد، پس هرگاه خواستی بخوابی ابتدا بر پهلوی راست دراز بکش [ تا غذا از فم معده به قعر معده برود]، آن گاه به پهلوی چپ برگرد [ تا معده زیر کبد قرار گرفته و از حرارت آن برای جذب غذا بیشتر استفاده کند]. هنگام بیدار شدن و برخاستن از بسترت نیز به همین ترتیب که خوابیده ای ابتدا از طرف راست خود برخیز. خود را عادت بده که، به اندازه یک سوم زمانی که می خوابی، در [سر] شب بیدار نشینی [ زمان خوردن شام سر شب است و باید میان خوردن شام و خواب ساعتی چند فاصله باشد]، و دو ساعت از شب مانده بیدار شو و برای قضای حاجت به بیت الخلاء برو.» [59]
پیامبر عظیم الشان اسلام صلى الله علیه و آله و سلم: « اى على! خوابیدن چهار گونه است: خواب پیامبران بر پشت [ اگر مانند پیامبران شام بسیار کم خورده شود] خواب مومنان بر پهلوی راست [ طبق دستور امام رضا علیه السلام در حدیثی که گذشت] خواب کافران و منافقان بر پهلوی چپ و خواب شیطان ها بر رویشان است.» [60] امام هادى علیه السلام: «ما اهل بیت هنگام خوابیدن ده چیز را مراعات مىکنیم: طهارت داشتن [مثل با وضو بودن]، صورت بر کف دست راست نهادن، سى و سه مرتبه سبحان اللَّه، سى و سه مرتبه الحمد للَّه، و سى و چهار مرتبه اللَّه اکبر گفتن، رو به قبله خوابیدن به گونهاى که صورت هایمان رو به قبله قرار گیرد، خواندن سوره حمد و آیة الکرسى و آیه شهد اللّه [ آیه ۱۸ سوره مبارکه آل عمران] پس هر که چنین کند بهره ی خود را از آن شب گرفته است.» [61]
6- بهداشت عمومی بدن: امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «خذوا زینتکم عند کل مسجد» [62] فرمودند: «مراد، شانه زدن است؛ شانه زدن جلب روزى مىکند و موى را نیکو مىسازد و حاجت را روا مىدارد، و بر قوت مردانگى مىافزاید و بلغم را برطرف مىسازد. رسول خدا صلى الله علیه و آله محاسن خود را از طرف پایین چهل بار شانه مىزد و از بالا هفت بار و مىفرمود: شانه زدن هوش انسان را زیاد مىکند و بلغم را از بین مىبرد.» [63] مرحوم علامه مجلسی: یکی از دو چیز برای مردان سنت است؛ یا آن که موی سر را بتراشند و این بهتر است و یا آن که موی سر را بگذارند و به آن رسیدگی کنند یعنی آن را بشویند و شانه کنند و چون در صدر اسلام، تراشیدن مو در نزد عرب جاهلی کار قبیح و زشتی بود، حضرت رسول صلى الله علیه و آله موی سر را به اندازه چهار انگشت می گذاشتند و در حج و عمره می تراشیدند. در حدیث دیگری آمده که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند: آیا حضرت رسول صلى الله علیه و آله موی سر را دو قسمت می کردند و میانش را می شکافتند؟ [فرق باز می کردند؟] حضرت فرمود: «آن حضرت مو را به حدی بلند نمی گذاشت که احتیاج به این کار داشته باشند [به جز در فاصله ی زمانی قبل از صلح حدیبیه که حضرت احرام بسته بودند تا فتح مکه که موفق به انجام حج گردیدند.]، بلکه آن قدر می گذاشتند که به نرمه گوش می رسید و هیچ یک از پیامبران موی سر نگاه نمی داشت.» [64]
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم: « زرتشتیان ریش های خود را می تراشند و سبییل های را بلند و پر پشت نگه می دارند. ولی ما مسلمین [عکس آن ها] سبیل های خود را کوتاه و محاسن را بلند نگه می داریم، و ریش داشتن و کوتاه کردن سبیل مطابق فطرت انسانی است.» [65]
امام رضا علیه السلام: «سرمه را فراموش نکن؛ زیرا باعث جلا و زیاد شدن نور چشم و رویش مژه ها و خوش بو شدن دهان و تقویت قوای جنسی می شود.» [66] امام صادق علیه السلام: «پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله غالباً شب ها سرمه مى کرد و در هر چشمش سه بار سرمه مى کشید.» [67] پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله: «به هنگام سرمه کشیدن عدد فرد را انتخاب کنید و مسواک را از عرض دندان ها بزنید.» [68]
پیامبر صلى الله علیه و آله پیش از خواب، قبل از هر نماز و هر بار که از خواب بر میخاست مسواک میکرد. [69]
امام باقر علیه السلام: «ناخن ها را از آن رو باید کوتاه کرد که جایگاه شیطان است و فراموشى، از آن سرچشمه مى گیرد.» [70] رسول خدا صلى الله علیه و آله به مردها فرمودند: « ناخن هایتان را کوتاه کنید» و به زن ها فرمودند: «ناخن خود را کوتاه نکنید، چون کوتاه نکردن ناخن برای شما سبب زینت بیشتر می شود.» [71]
امام على علیه السلام: « روغن، پوست را نرم مى کند، بر توان مغز مى افزایدد، مجارى آب را در بدن مى گشاید، کثافت پوست را از میان مى برد و رنگ را روشن تر مى کند.» [72] امام حسین علیه السلام می فرمایند: «پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم به من فرمود: فرزندم !... یک روز در میان ، روغن بمال تا به سنت پیامبرت عمل کرده باشى.» [73] امام رضا علیه السلام: « اگر چیزى موجب افزایش [نیرو و نشاط] بدن باشد، ماساژ دادن بدن و لباس نرم، همچنین بوى خوش و استحمام، [جزیى از] آن است، و اگر [گزارش شود که] مرده اى در اثر ماساژ دادن زنده شده است، من آن را انکار نمى کنم.» [74]
امیرالمؤمنین علیه السلام: «هر روز حمام کردن موجب لاغری و یک روز در میان حمام کردن موجب چاقی می شود.» [75] امام صادق علیه السلام: «هنگام حمام کردن از نوشیدن آب سرد و هر نوشابه دیگری خودداری کنید؛ زیرا موجب زیان رساندن به معده می شود.» [76] و نیز می فرمایند: «به هنگام خروج از حمام، پاها را با آب سرد بشویید؛ زیرا برای سلامت بدن مفید است.» [77] همچنین فرمودند: «به هنگام خروج از حمام، برای جلوگیری از بیماری، خوب است سر خود را به صورت عمامه ببندید.» [78] و نیز می فرمایند: «نوره کشیدن در هر پانزده روز یک بار سنت است. و اگر کسى بیست روز بر وى بگذرد و پول نداشته باشد، قرض کند و بر خداست که آن دین را ادا نماید. و اگر چهل روز بر وى بگذرد و نوره نکشد، نه مؤمن است و نه کافر و میمنتى برایش نیست.» [79] ایشان پیرامون کندن موهای بدن می فرمایند: « تراشیدن آن بهتر از کندن، و زدودن آن با نوره بهتر از تراشیدن آن است.» [80]
امام صادق علیه السلام: «شستشوى دو دست قبل از غذا، فقر و بیچارگى را از بین مىبرد و بعد از غذا، غم و غصه را از بین مىبرد.» [81] همچنین از ایشان نقل شده است که: « رسول خدا صلى الله علیه و آله همیشه چون مىخواست به مستراح رود، سر خود را مىپوشانید.» [82] و نیز فرمودند: « رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از بول کردن سه مرتبه دست خود را به مجراى پول مىکشید. [استبرا می کردند تا مجاری به طور کامل از ادرار خالی شود.] [83] امام رضا علیه السلام: «برای قضای حاجت به بیت الخلاء برو و به اندازه قضای حاجت درنگ کن و زیاد طولش نده که این کار موجب بیماری می شود.» [84]
7- درمان: روزى امام صادق علیه السلام به مجلس منصور درآمدند، در حالى که مردى هندى نزد او بود و کتاب هاى طب مى خواند. امام به خواندن او گوش سپردند. چون آن مرد هندى، خواندن را به پایان برد، به امام گفت: اى ابوعبدالله! آیا از آنچه همراه دارم، چیزى مى خواهى؟ فرمودند: « نه؛ برتر از آنچه تو همراه دارى، به همراه دارم.» پرسید: آن چیست؟ فرمودند: «گرم را به سرد، سرد را به گرم، خشک را به تر، و تر را به خشک درمان مى کنم و کار را یکسره به خداوند، باز مى گردانم و آنچه را پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرموده است، به کار مى گیرم و مى دانم که معده، خانه همه دردها، و پرهیز، یگانه درمان است و بدن را بر هم آنچه خو گرفته، وا مى دارم.» مرد هندى گفت: آیا طب، چیزى جز این است؟!! و پس از مذاکراتی چند با امام، مسلمان شده به امامت ایشان اقرار نمود. [85]
امام على علیهالسلام: «مردى نزد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم از دردى که در درون خویش داشت، اظهار ناراحتى کرد. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلّم فرمود: «شربتى از عسل بردار و سه یا پنج یا هفت دانه سیاه دانه در آن بینداز و بنوش تا به اذن خداوند عزوجل بهبود یابى». او این کار را انجام داد و بهبود یافت. [86] رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «اگر در چیزى شفا وجود داشته باشد پس در نشتر [تیغ] حجام است و یا در شربتى از عسل.» [87] همچنین در حدیثى دیگر مىفرماید: «بیمارى سه دسته است و درمان نیز سه نوع و اما بیمارى شامل مره [خشکی] و بلغم [سردی و تری] و خون [گرمی و تری] است پس داروى خون، حجامت است و داروى مره، مسهل [چیزی که باعث تکرار دفعات قضای حاجت شود مثل میوه و سبزیجات.] و داروى بلغم حمام است.» [88]
نوع پوشش درزندگی اسلامی:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً
ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و همسران کسانی که مؤمن هستند بگو: چادرهایشان را بر خود فرو پوشند [ تا بدن و آرایش و زیورهایشان در برابر دید نامحرمان قرار نگیرد.] این [ پوشش ] به اینکه [ به عفت و پاکدامنی ] شناخته شوند نزدیک تر است ، و در نتیجه [ از سوی اهل فسق و فجور ] مورد آزار قرار نخواهند گرفت و[ اگر تا کنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند که] خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است.( سوره مبارکه احزاب ، آیه 59)
امام صادق علیه السلام: «خداوند به یکی از پیامبران وحی کرد که به مومنان بگو که در لباس، خوراک و آداب و رسوم، دشمنان خدا را سرمشق قرار ندهید که اگر چنین کنید شما هم مثل آنان دشمنان خدا محسوب می گردید.» [89]
ویژگی های لباس: امام على علیه السلام: «جامه تمیز، اندوه و غم را مى برد و مایه طهارت براى نماز است.» [90] همچنین می فرماید: «لباس های پنبه ای بپوشید، چرا که آن، لباس پیامبر خداست ». [91] از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است: «حضرت در یک لباس گشاد نماز مىخواند.» [92] امام على علیه السّلام: «پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست.» [93]
رنگ لباس: رنگ سبز، مورد پسند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای لباس بود و بیشتر جامه های پیامبر سفید بود و می فرمودند: «لباس سفید را بر زندگانتان بپوشانید و مردگانتان را هم با پارچه ی سفید کفن کنید.» [94] رنگ سرخ، رنگی بود که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای لباس، آن را نمی پسندید. [95]
مرحوم علامه مجلسی: بهترین رنگ ها در جامه سفید است و بعد از آن زرد و بعد از آن سبز و بعد از آن سرخ نیمرنگ و کبود وعدسى، سرخ تیره مکروه است، خصوصا در نماز و پوشیدن جامه سیاه کراهت شدید دارد در همه حال، مگر در عمامه و عبا و کفش و اگر عمامه و عبا هم سیاه نباشد بهتر است. [96] امام باقر علیه السلام: «ما در خانه لباس زرد رنگ می پوشیم.» [97] امام صادق علیه السلام: «هر کس کفش زرد بپوشد، تا هنگامى که آن را کهنه کند، در شادمانى است.» [98]
کلاه: از سنت هاى اسلامى، پوشاندن سر است، چه هنگام عبادت و نماز، چه در مواقع دیگر. امام صادق علیه السلام: « پیامبر، عرقچین و کلاه سفید راه راه مى پوشید و در هنگام جنگ، عرقچینى بر سر مى گذاشت که دو گوش داشت و روى گوش ها را مى پوشاند.» [99]
چه لباسی نپوشیم: پوشش در زندگی به سبک امریکایی، مبدل به کالایی برای خودنمایی انسان و تحریک جنسی خود و دیگران شده است. امری صد در صد متضادِ هدف اصلی از پوشش؛ که همان حفظ آدمی و ابزاری برای سلامت است. لباس هایی عجیب که فرد را انگشت نما می کند، تنگ، چسبان و نیم برهنه. امام حسین علیه السلام: «هرکس لباس شهرت [و انگشت نما از هر جهت] بپوشد، خداوند او را در روز قیامت لباسی از آتش می پوشاند.» [100] رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم: « در نسلهای آخر این امت، مردانی هستند که سوار بر زینهای بزرگ میشوند تا اینکه جلو درب مساجد پیاده میشوند. زنانشان گر چه لباس بر تن دارند ولی اندام آن ها آشکار است.» [101] امام صادق علیه السلام: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نهی می کرد که مردان، در لباس پوشیدن خود را شبیه زنان سازند. و نهی می کرد که زنان، در لباس شبیه مردان شوند.» [102] امام صادق علیه السلام: «در لباس شفاف و چسبنده [لباسی که بدلیل تنگی به بدن میچسبد] نماز نخوان، یعنی لباسی که فراز و نشیب بدن را نشان دهد. [هر لباس که نماز در آن منع شده در حالات دیگر نیز مورد نهی است در شرایطی مکروه و در شرایطی حرام است.] » [103]
نشاط و سرگرمی درزندگی اسلامی:
فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ
به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند. (سوره مبارکه آل عمران، آیه 170)
همه ی تلاش بشر در زندگی امریکایی رسیدن به نشاط و آرامش است. امری که از گذرگاه سرگرمی و لذایذ گوناگون گذشته و شرایطش را زندگانی مادی صرف فراهم می کند. اما در زندگی اسلامی آرامش؛ ثمره ی ذکر خدا و نشاط؛ برای رسیدن به خدا تعریف می شود. امام رضا علیه السلام: «کوشش کنید اوقات روز شما چهار مرحله باشد؛ وقتی برای عبادت و خلوت با خدا، مرحله ای برای تأمین معاش، وقتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب هایتان واقف می سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند، وقتی را به تفریحات و لذایذ اختصاص دهید و از مسرّت و شادی ساعات تفریح، نیروی انجام وظایف وقت های دیگر را تأمین کنید.» [104]
شوخی و مزاح: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «هر کس خانواده اش را شاد کند، خداوند از آن شادى موجودى مى آفریند که تا روز قیامت براى او آمرزش بخواهد.» [105] فـضل بن ابى قره گوید: حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «هیچ مؤمنى نیست جز اینکه در او دعابة هست» من عرض کردم: دعابة چیست؟ فرمود: «مزاح!» [106] یـونـس شـیـبـانـى گـویـد: حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «شوخى کردن شما با همدیگر چگونه است؟» عرض کردم : اندک است، فرمودند: «اینگونه نباشید زیرا شوخى از خوش خلقى اسـت، و تـو بـدان وسـیـله بـرادرت را خـوشـحـال و مـسـرور کـنـى، و هـر آیـنـه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم با کسى شوخى مى کرد و مى خواست که او را شاد و مسرور کند.» [107] حـضـرت بـاقـر علیه السلام: «خـداى عـزوجـل آن کـس کـه میان جمعى شوخى و خوشمزگى کند دوستش دارد در صورتی که فحشى نباشد.» [108] حضرت صادق علیه السلام: «خنده مؤمن تبسم است.» و نیز فرمودند: «خنده بسیار دل را بمیراند.» و فرمودند: «بسیار خندیدن دین را آب کند چنان چه آب نمک را.» [109]
انواع نشاط و سرگرمی: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «بهترین سرگرمى مؤمن، شناست و بهترین سرگرمى زن، ریسندگى.» [110] همچنین ایشان فرمودند: «به تیراندازی روی آورید، زیرا یکی از بهترین سرگرمی های شما است.» [111] و نیز فرمودند: «به فرزندان خود تیراندازی و شنا بیاموزید. شنا عضلات را به حرکت در می آورد ، بدن را به فعّالیّت وامیدارد، جسم را تقویت می کند و به آدمی نیرو می بخشد. شنا در ساعات فراغت یکی از وسایل سرگرمی و تفریح و مایه ی شادمانی و مسرّت است. به علاوه کسی که شنا می داند قادر است در موقع پیش آمد خود را از آب برهاند یا غریبی را نجات دهد.» [112] رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «بوى خوش، شادى مى آورد. عسل، شادى مى آورد. نگریستن به سبزه [طبیعت]، شادى مى آورد. و سوارى، شادى مى آورد.» [113] امام صادق علیه السلام: «نشاط و شادى در ده چیز است: قدم زدن، سوارى، در آب غوطه خوردن، به سبزه [طبیعت] نگریستن، خوردن و آشامیدن، به زن خوش سیمای [خویش] نگاه کردن، آمیزش، مسواک زدن، سر را با خطمى در حمام و جز آن شستن، و با مردمان هم سخن شدن.» [114]
خانواده درزندگی اسلامی:
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
و از نشانه های او اینکه از [ نوع ] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید ، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری ، در این [ نعمت ] برای مردمی که می اندیشند قطعاً نشانه هایی است.( سوره مبارکه روم، آیه 21)
وَ قَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیماً وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکى کنید! هرگاه یکى از آن دو، یا هر دوى آنها، نزد تو به سن پیرى رسند،کمترین اهانتى به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو! و بال هاى تواضع خویش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!(سوره مبارکه اسراء، آیات 23 و 24 )
خانواده اصلی ترین و اولین نهاد اجتماعی در زندگی اسلامی است. اسلامی که انسان را در پناه اجتماع؛ قادر به طی طریق در مسیر انسانیت می داند. اما زندگی به سبک امریکایی، نه تنها خانواده محور نیست؛ بلکه با ایجاد فرهنگ هایی شیطانی مثل همجنس بازی سعی در انهدام کامل خانواده و قطع نسل بشر دارند.
وظایف مرد: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «بهترین شما کسى است که براى خانواده اش بهتر باشد، و من از همه شما براى خانواده ام بهترم، زنان را گرامى نمى دارد، مگر انسان بزرگوار و به آنان اهانت نمى کند مگر شخص پَست و بى مقدار.» [152] همچنین می فرمایند: «بهترین مردان امّت من کسانى هستند که نسبت به خانواده خود خشن نباشند و اهانت نکنند و دلسوزشان باشند و به آنان ظلم نکنند.» [115] و نیز فرمودند: «هرگاه خداوند براى خانواده اى خیر بخواهد آنان را در دین دانا مى کند، کوچک ترها بزرگ ترهایشان را احترام مى نمایند، مدارا در زندگى و میانه روى در خرج روزیشان مى نماید و به عیوبشان آگاهشان مى سازد تا آن ها را برطرف کنند.» [116] و در جای دیگر می فرمایند: «این گفته مرد به همسرش که «دوستت دارم» هرگز از قلب او خارج نمی شود.» [117] حضرت صادق علیه السلام: «مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شایسته بهره مند مى سازد تا همه آنان را وارد بهشت کند.» [118] همچنین می فرمایند: «مرد در خانه و نسبت به خانواده اش نیازمند رعایت سه صفت است هر چند در طبیعت او نباشد: خوشرفتارى، گشاده دستى به اندازه و غیرتى همراه با خویشتن دارى.» [119]
وظایف زن: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلّم: «... زن باید خودش را برای شوهر به خوشبوترین عطرها معطر کند، و زیباترین لباس هایش را بپوشد، و به نیکوترین آرایش، برای شوهرش آرایش نماید، و پیوسته خودش را بر شوهر عرضه کند و... .» [120] همچنین می فرمایند: «هر زنی که شوهرش را با زبانش بیازارد، خداوند هیچ کار واجب و مستحبی را از او نمی پذیرد و هیچ کار نیکش را قبول نمی کند تا وقتی که شوهرش را راضی کند اگر چه روزها روزه بگیرد و شب ها به عبادت مشغول شود.» [121] حضرت علی علیه السلام: «جهاد زن برخورد متناسب با همسر است.» [122] همچنین می فرمایند: «زن گل بهاری است نه تدارکچی و مسئول دخل و خرج.» [123] حضرت زهرا سلام الله علیها خطاب به مولا علی علیه السلام: «ای پسر عمو در این مدتی که در کنار هم زندگی کردیم، آیا تو از من دروغ یا خیانت و یا مخالفت دیده ای!؟» [124]
وظایف متقابل مرد و زن: امام صادق علیه السلام: «شوهر نسبت به زن خویش از سه چیز بی نیاز نیست: اوّل؛ موافقت و سازگاری با زن؛ تا بتواند سازگاری زن، محبّت، نظر و خوش خلقی او را به خود جلب کند. دوّم؛ نرم کردن قلب زن به ظاهر و قیافه آراسته؛ در دیدِ زن و سوّم؛ توسعه و آسان گرفتن در رزق و روزی او.
همچنین زن نسبت به شوهر خویش به سه چیز نیاز دارد: اوّل اینکه؛ زن خود را از هر ناپاکی تطهیر کند، تا مرد همیشه به زن اطمینان و اعتماد کند. دوّم؛ دور او بگردد تا با این کار عطوفت مرد به زن جلب شود، مخصوصاً زمانی که از زن اشتباهی سر می زند. سوّم؛ ابراز عشق و محبّت به مرد با دلربایی! به واسطه ی سخن و چهره زیبا در مقابل مرد.» [125]
وظایف والدین: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «هر کس کودکی پیش اوست، باید برای او کودکی کند.» [126] حضرت صادق علیه السلام: «فرزند خود را در هفت سال آزاد بگذار تا بازی کند و هفت سال او را با آداب و روش های مفید تربیت کن و در هفت سال سوم مانند یک رفیق صمیمی مصاحب و ملازمش باش.» [127] امام کاظم علیه السلام: «مردی شرفیاب محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله شد، عرض کرد بچه ام بر من چه حقّی دارد؟ حضرت در جواب فرمود: او را به اسم خوبی نام گذاری کن، سپس بدرستی و خوبی تربیتش نما و سر انجام او را به کار خوبی بگمار.» [128]
وظایف فرزند: امام صادق علیه السلام: «فرزند سه وظیفه در قبال پدر و مادر دارد؛ شکر گذاری آن ها در همه حال، اطاعت آن ها در آنچه امر و نهی می کنند در غیر معصیت الهی و خیر خواهی آن ها در آشکار و خفا» [129] رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم: «خشنودی خدا در خشنودی پدر و مادر، و خشم او در خشم پدر و مادر است.» [130] حضرت زهرا سلام الله علیها: « در خدمت مادر باش، بهشت زیر قدم های مادر است» [131] پیامبر عظیم الشان اسلام صلى الله علیه و آله و سلّم در پاسخ به سوال از حق پدر بر فرزندش فرمود : «او را به اسم صدا نزند و جلوتر از او راه نرود و پیش از او ننشیند و برایش دشنام نخرد. [ کاری نکند که مردم پدرش را لعنت کنند.]» [132] امام صادق علیه السلام: « از جمله نافرمانی ها نسبت به پدر و مادر این است که انسان به آنان خیره نگاه کند.» [133]
ازدواج: امام علی علیه السلام: «بهترین وساطت ها این است که میان دو نفر در امر ازدواج وساطت شود، تا سر وسامان بگیرند.» [134] امام صادق علیه السلام: « افراد با ایمانی که ازدواج می کنند با این عمل نصف دین خود را از خطر مصون می دارند.» [135] پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: « با زنان ازدواج کنید؛ چرا که آنان برایتان ثروت به بار مى آورند.» [136] امام صادق علیه السلام: «مردى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد و از نیازمندى[اش] شکایت کرد. ایشان فرمودند: « ازدواج کن» . وى ازدواج کرد و زندگى اش وسعت یافت.» [137] پیامبر اکرم صل الله علیه و آله: «وقتی کسی که به خواستگاری می آید و اخلاق و دین اش مایه رضایت است به او زن دهید که اگر چنین نکنید ، فتنه و فساد زمین را پر خواهد کرد.» [138] همچنین می فرمایند: « نباید حسن صورت زن را بر حسن دین داری او برگزید.» [139] و نیز فرمودند: «بهترین مهریه سبکترین آن است.» [140] و در جای دیگر می فرمایند: «بهترین ازدواج ها آن است که آسان تر انجام گیرد.» [141] سلمان و ابن عباس به نقل از رسول اللّه نقل کرده اند: «از ثمرات ازدواج به دست آوردن فرزندی است که دوستدار حضرت علی علیه السلام و اهل بیت او باشد.» [142]
روابط اجتماعی درزندگی اسلامی:
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا
محمد [صلى الله علیه و آله] پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند آنان را در رکوع و سجود مىبینى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است این صفت ایشان است در تورات و مثل آنها در انجیل چون کشتهاى است که جوانه خود برآورد و آن را قوت دهد تا بزرگ شود و بر ساقههاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند آمرزش و پاداش بزرگى وعده دادهاست. (سوره مبارکه فتح، آیه 29)
نظریه پردازان غربی که تفکراتشان پس از قرن ها سبک زندگی امریکایی را پدید آورده است؛ هدف زندگى و اعمال آدمى را ارضاى هر چه بیشتر حس خودخواهى و استفاده ی فردی از دنیا دانستهاند. ماکیاولى (Machiawelli) بنیانگذار این نظریه، اصول دهگانه زیر را به سیاستمداران پیشنهاد مىکند: « 1) در فکر منافع و علایق خویش باش. 2) هیچ کس را جز خود محترم نشمار. 3) بدى کن، ولى چنان بنماى که قصد نیکى دارى. 4) طماع باش و در جمع مال بکوش. 5) خسیس باش. 6) خشن و بىرحم باش. 7) تا فرصت مىیابى، در پى نیرنگ و فرصت باش. 8) دشمن را از میان بردار و در صورت لزوم به دوستان هم رحم مکن. 9) در رفتار با مردم زورگویى را بر نرمش برترى ده. 10) در باب هیچ چیز غیر از جنگ میندیش.» [143] مطالعه ی بخش هایی از زندگانی پیامبر صلى الله علیه و آله و سلّم تناقض سبک زندگی اسلامی را با سبک امریکایی مشخص می نماید؛
از مولا على علیه السلام روایت شده که فرمودند: « هرگز نشد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم با کسى مصاحفه کند و آن حضرت جلوتر از طرف، دست خود را از دست وى بکشد، تا این که طرف، دست آن حضرت را رها سازد. و هرگز نشد که با کسى در حاجتى همکارى کند و آن حضرت پیش از طرف از آن کار منصرف گردد. و نشد کسى با آن جناب سر صحبت را باز کند و او پیش از طرف سکوت نماید. دیده نشد پیش روى کسى پاى خود را دراز کند. و هرگز بین دو امر مخیر نشد. مگر این که دشوارترین آن دو را اختیار فرمود. در ظلمى که به او مىشد، به مقام انتقام در نمىآمد، مگر این که محارم خدا هتک شود، که در این صورت خشم مىکرد و خشمش هم براى خداى تعالى بود. تا زنده بود در حال تکیه دادن، غذا میل نفرمود. و چیزى از آن حضرت در خواست نشد که پاسخ رد بدهد. و هرگز حاجت سائلى را رد نکرد، تا جایى که ممکن بود، حاجت او را بر مىآورد و گرنه به زبان نرم و شیرینى او را راضى مىساخت. نمازش در عین تمامیت از همه نمازها سبکتر و خطبهاش از همه خطبهها کوتاهتر و از بیهوده گرایى برکنار بود اشخاص آن جناب را به بوى خوشى که از وى به مشام میرسید، مشناختند. و چون با دیگران بر سر سفره مىنشست، اول کسى بود که شروع به غذا خوردن مىکرد و آخرین کسى بود که از غذا دست مىکشید. و هنگام غذا خوردن از جلوى خود میل مىفرمود. تنها در موقع خوردن رطب و خرما بود که دست به جانب دیگر هم مىبرد. آشامیدنى را به سه نفس مىآشامید و آن را مىمکید و نمىبلعید. و دست راستش اختصاص داشت براى خوردن و آشامیدن و گرفتن و دادن، جز با دست راست چیزى نمىداد و چیزى نمىگرفت. و دست چپش براى کارهاى دیگرش بود. در جمیع کارهاى خود با دست راست کار کردن را دوست داشت، در لباس و کفش پوشیدن و در شانه کردن مو. وقتى کسى او را صدا می زد، سه بار پاسخ می داد، ولى در کلام خود تکرار نداشت و اگر اذن دخول مىگرفت، سه بار تکرار مىنمود. کلامش روشن بود، به طورى که هر شنوندهاى آن را مىفهمید و چون تکلم مىکرد، سفیدى دندان هایش برق مىزد. و دندانهاى ثنایایش به طور جالبى از هم جدا بود، ولى فاصله نداشت. نگاه کردنش کوتاه بود و به کسى خیره نمىشد، با هیچ کس سخنى که مورد پسند طرف نبود ایراد نمىکرد. هنگام راه رفتن مانند کسى که بر زمینى سراشیب راه رود، قدمها را بر مىداشت. مىفرمود: بهترین شما خوش اخلاقترین شماست. هیچ خوراکى را مذمت و یا تعریف نمىکرد. اصحابش در حضور آن جناب در امور مربوط نزاع نمىکردند. هرکس که موفق به درک حضورش شده بود، مىگفت: هیچ کس مانند آن جناب تا به حال ندیدهام و نخواهم دید.» [144]
دیلیمى روایت کرده است: «رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلّم لباس خود را وصله مىزد و کفش خود را مىدوخت، گوسفندان خود را مىدوشید و با بردگان هم غذا مىشد. بر زمین مىنشست و بر دراز گوش سوار مىشد و دیگرى را هم ترک خود سوار مىکرد، بدون اینکه خجالى بکشد، مایحتاج خانهاش را از بازار تهیه مىکرد و به سوى اهل خانه حمل مىفرمود و با غنى و فقیر یکسان مصاحفه مىکرد و دست خود را نمىکشید تا طرف دست خود را بشد، به هر کس مىرسید، سلام میکرد؛ چه توانگر، چه درویش و چه کوچک و چه بزرگ. اگر به خوردن چیزى دعوت مىشد، آن را کوچک نمىشمرد؛ هر چند خرمایى پوسیده باشد. مخارج زندگى آن جناب سبک و داراى طبع بزرگ و خوش معاشرت و خوش رو بود. بدون اینکه بخندد، همیشه تبسمى بر لب داشت و بدون این که چهرهاش در هم کشیده باشد، اندوهگین به نظر مىرسید. بدون این که از خود لذتى نشان دهد، همواره متواضع بود و بدون اینکه اسراف بورزد، سخى بود. دل نازک و به همه مسلمانان مهربان بود. هرگز از روس سیرى آروغ نزد و هرگز دست طمع به سوى چیزى دراز نفرمود.» [145]
همچنین از انس بن مالک نقل شده که گفت: «نه سال خدمت گزارى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله را مىکردم، هرگز به یاد ندارم در این مدت به من فرموده باشد: چرا فلان کار را انجام دادى! و هرگز در کارها به من ایراد نمىگرفت.» [146]
در نقل است: «رسول خدا صلىاللهعلیهوآله براى احترام اصحاب و به خاطر به دست آوردن دل هایشان آنان را به کنیه صدا مىزد و کسانى که کنیه نداشتند، برایشان کنیه قرار مىداد. و مردم نیز به همان کنیه صدایشان مىکردند. همچنین زنان اولاددار و بى اولاد و حتى بچهها را کنیه مىگذاشت و بدین وسیله دل همه را به دست مىآورد.» [147]
و نیز روایت شده: «کسى که بر آن جناب وارد مىشد، تشک زیر پاى خود را به او مىداد و اگر آن شخص قبول نمىکرد، اصرارمى فرمود تا بپذیرد.» [148]
زندگی اسلامی برای بندگی:
وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ
جن و انس را جز برای بندگی خود نیافریده ام. (سوره مبارکه ذاریات، آیه56)
سبک زندگی امریکایی هدف از زندگی را رسیدن به آزادی و رهایی از هر چیز ممکن دانسته اما به نام آزادی، آدمی را اسیر تمایلات بی پایان نفس سرکش خود می کند و بدین واسطه انسان، برای رفع خواسته های نفسانی لابد به کرنش و بندگی در برابر هر چیز می شود. پیامبر عظیم الشان اسلام صلى الله علیه و آله شرایط این دوران را این گونه بیان می کنند: « دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند. بازرگانان و کاسبانشان رباخوار و فریبکار ، و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد.» [149]
اما در زندگی اسلامی خداوند مقصد را فقط خودش ترسیم نموده تا آدمی از هر آنچه غیر اوست آزاد شود. «خدا که همواره به عدل؛ قیام دارد، گواهى مىدهد؛ که جز او هیچ معبودى نیست و فرشتگان [او] و دانشمندان [نیز گواهى مىدهند که] جز او که توانا و حکیم است هیچ معبودى نیست * در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است و کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان داده شده با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به خاطر حسدى که میان آنان وجود داشت و هر کس به آیات خدا کفر ورزد پس [بداند] که خدا سریع الحساب است * پس اگر با تو به محاجه برخاستند بگو من خود را تسلیم خدا نمودهام و هر که مرا پیروى کرده [نیز خود را تسلیم خدا نموده است] و به کسانى که اهل کتابند و به روشنفکران بگو آیا شما [نیز] تسلیم شدید پس اگر تسلیم شدند، قطعا هدایتیافتهاند و اگر روى برتافتند فقط رساندن پیام بر عهده توست و خداوند به [امور] بندگان بیناست.» [150]
نمونه عملی آن هم در رفتار مولا علی علیه السلام هویداست؛ راوی می گوید: «وقتی امیرالمومنین علیه السلام از جهاد فارغ می شد به آموزش مردم و داوری در میان آنان می پرداخت و هرگاه از آن نیز فارغ می گشت در باغ خویش مشغول به کار می شد و در همه حال به ذکر خدای جل جلاله اشتغال داشت.» [151]
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَ فُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا
بگو: من فقط و فقط با یک جمله شما را موعظه می کنم که: دوتا دوتا و یک یک برای خدا قیام کنید،
سپس بیندیشید! ( سوره سبا، آیه 46)
دوستان عزیز جهت مطالعه ی بیشتر در زمینه « زندگی به سبک اسلامی» به کتب زیر مراجعه فرمایید:
«رساله ذهبیه» امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام، « سنن النبی» علامه سید محمد حسین طباطبایی،
«حلیه المتقین» علامه محمد باقر مجلسی، « مفاتیح الحیاه» علامه جوادی آملی، «الکافی» علامه کلینی.
کلیه ی کتب فوق به قصد تدوین سبک زندگی اسلامی نگاشته شده است.
1:[الکافی جلد 8 ، ص 150] 2:[ الکافی جلد 2، ص 49 و 55] 3:[سوره مبارکه حجرات، آیه 12] 4:[بحار الانوار، ج75، ص 197] 5:[میزان الحکمه، ج2، ص 1786] 6:[نهج الفصاحه، حدیث ٧25] 7:[غررالحکم و دررالکلم، ص 318] 8:[المحاسن، ص 227] 9:[تفسیر قمى، ج2، ص401] 10:[روضه الواعظین، ص12] 11:[معانی الاخبار، ص 180] 12:[ارشادالقلوب، ص 16] 13:[ارشاد القلوب، ص 206] 14:[غررالحکم، ص 266] 15:[تحف العقول، ص 489] 16:[الفقیه، ج3، ص169] 17:[بحارالانوار، ج 5، ص 157] 18:[ میزان الحکمه، ج 1، ص 520] 19:[لَئالی الاخبار، ص 133] 20:[الکافی، ج5، ص 87] 21:[الفقیه، ج3، ص169] 22:[بحار الانوار، ج 17، ص 182] 23:[ الاحتجاج، ص341] 24:[دشمنان بشر، ص 113، به نقل از «جان مایر» کارشناس تغذیه دانشگاه هاروارد] 25:[تحف العقول، ص 22، منتخب میزان الحکمة، ص270] 26:[الفقیه، ج3، ص170؛ الکافی، ج5، ص91] 27:[نهج البلاغة، خطبة 126] 28:[وسائل الشیعه، ج 3، باب 28، ص 374] 29:[سنن ابن ماجة، جلد 2، صفحه 1112، حدیث 3352] 30:[مجموعه الاخبار، باب171، حدیث 4] 31:[بحار الانوار، ج 14و ارکانالاسلام،ص108] 32:[رساله ذهبیه] 33:[طبّ النبیّ صلى الله علیه و آله و سلّم، ص10، بحار الأنوار، ج 62 ، ص 299] 34:[الکافی، ج 6 ، ص 510] 35:[ دعائم الإسلام، جلد 2، صفحه 165، حدیث 593] 36:[ نهج البلاغة، الحکمة 400] 37:[الکافی ، ج6 ، ص 510] 38:[دعائم الإسلام، ج2، ص 166] 39:[بحارالانوار، ج16، ص248] 40:[مکارم الاخلاق، ص41] 41:[الکافى : ج 6 ، ص314] 42:[طب النبى صلى الله علیه و آله و سلم، ص 5] 43:[الکافى ج 6 ، ص 382] 44:[الکافى، ج 6 ، ص383] 45:[مکارم الاخلاق، ج 1، ص 76] 46:[سنن الترمذى، ج 4 ص 304] 47:[المحاسن، ج 2، ص 397، ح 2385] 48:[بحارالأنوار، ج 62 ، ص323] 49:[سوره مبارکه انعام، آیه 121] 50:[رساله ذهبیه] 51:[سوره مبارکه مریم، آیه 62] 52:[الکافى : ج 6 ، ص 288، ح 2] 53:[خصال، ص 228] 54:[الکافی ، ج 6 ، ص 326] 55:[سوره مبارکه عبس، آیات 24 الی 32] 56:[دارالسلام محدث نوری به نقل از تقویم المحسنین] 57:[آداب المتعلمین، ص144] 58:[کتاب الخصال، ص394] 59:[رساله ذهبیه] 60:[الفقیه، ج، 4 ، ص 365] 61:[سنن و روش رفتارى پیامبر گرامى اسلام (ملحقات سنن النبی)، ص ۸۰] 62:[آیه 31 سوره مبارکه اعراف] 63:[خصال، ج1، ص35] 64:[حلیه المتقین، ص 175] 65:[وسائل الشیعه، ج 1، ص 423، مکارم الخلاق، ص 67] 66:[مکارم الاخلاق، صفحه 48] 67:[بحار الانوار، ج 73، صفحه 96] 68:[وسائل الشیعة، ج 1، ص 412] 69:[سنن النبی، باب مسواک کردن] 70:[الکافى، ج 6 ، ص 490] 71:[الکافی، ج 6 ، ص 491] 72:[الکافى، ج 6 ، ص 519] 73:[دعائم الاسلام، ج 2، ص 164] 74:[الفقه المنسوب للامام الرضا علیه السلام، ص 346] 75:[بحار الانوار، ج73، ص 75] 76:[بحار الانوار، ج73، ص70] 77:[بحار الانوار، ج73، ص 73] 78:[بحار الانوار، ج73، ص 78] 79:[الکافى، ج6 ، ص506] 80:[الفقیه، باب غسل یوم الجمعه] 81:[الکافى، ج6 ، ص290] 82:[المستدرک، ج1، ص34] 83:[المستدرک، ج1، ص36] 84:[رساله ذهبیه] 85:[علل الشرایع، ص 99، ح 1] 86:[دعائم الإسلام، ج2، ص135] 87:[بحارالانوار، ج 62 ص، 127] 88:[بحارالانوار، ج 62 ص، 127] 89:[وسائل الشیعه، ج 3، ص 279] 90:[الکافى، ج 6 ، ص 444] 91:[سنن النبی، ص 126] 92:[المستدرک، ج1، ص203] 93:[غرر الحکم، ح5820] 94:[سنن النبی، ص 120] 95:[سنن النبی، ص 133] 96:[حلیه المتقین] 97:[سنن النبی، ملحقات، ص75] 98:[الکافى، ج 6 ، ص 466] 99:[مکارم الاخلاق، ص 120] 100:[الکافی، ج 6 ، ص 445] 101:[مستدرک حاکم، ج4 ، ص436] 102:[مکارم الاخلاق، ص 118] 103:[بحارالانوار، ج83 ، ص186] 104:[بحارالانوار، ج 75، ص 321] 105:[کنزالعمال، ج16، ص379، ح44995] 106: 107: 108: 109:[اصول کافى، ج 4، ص 486] 110:[کنزالعمّال، ح 40611] 111:[میزان الحکمه، ج 4، ص 183] 112:[جعفریات، ص 98] 113:[صحیفة الامام الرضا علیه السلام، ص 239] 114:[المحاسن، ج 1، ص 78] 115:[مکارم الأخلاق، ص 216] 116:[نهج الفصاحه، ح 147] 117:[کافی ، ج 5 ، ص 569] 118:[مستدرک الوسایل، ج12، ص201، ح13881] 119:[تحف العقول، ص 322] 120:[وسایل الشیعه، ج14، ص212، ح2] 121:[بحارالانوار، ج103، ص244] 122:[الکافی، ج ۵ ، ص ۹] 123:[نهج البلاغه، نامه 31/118] 124:[بحارالانوار، ج 43 ، ص 91] 125:[تحف العقول : 239] 126:[روضه المتقین، ج ۸ ، ص ۵۹9] 127:[وسائل الشیعه، ج 5، ص 125] 128:[وسائل الشیعه، ج 5، ص 126] 129:[بحار الانوار، ج 75، ص 236] 130:[مستدرک الوسائل، ج 2، ص 627] 131:[کنز العمال، حدیث 40443] 132:[الکافی، ج 2، ص 159] 133:[اصول کافی، ج 2، ص 349، میزان الحکمه، ج 10، ص 717] 134:[بحار الانوار، ج103، ص222] 135:[الکافی، ج5، ص329] 136: 137:[دانشنامه قرآن و حدیث، ج12، ص432] 138:[نهج الفصاحه، ح247] 139:[کنز العمال، ح44590] 140:[کنز العمال، ح44707] 141:[نهج الفصاحه، ح248] 142:[شرح من لا یحضره الفقیه، ص 646] 143:[ماجراهاى جاودان در فلسفه، ص 138] 144:[مکارم الاخلاق، ج1، ص22] 145:[ارشاد القلوب، باب 32، ص 155] 146:[مکارم الاخلاق، ج1، ص15] 147:[احیاء العلوم، ج2، ص363] 148:[احیاء العلوم، ج2، ص362] 149:[بحار ج 77، ص369] 150:[آیات 18، 19 و 20 سوره مبارکه آل عمران] 151:[عده الداعی، ص111] 152:[نهج الفصاحه، ح 1520]
..........................................................................................................................................................
موضوع: سبک زندگی
منبع: برهان
تاریخ ثبت: 7/1/1392
چکیده: محققان اسلامی باید تحقیقات علمی خود را، بر پایهی تعریف بومی از
«سبک زندگی» مبتنی نمایند و از تعریف سبک زندگی، حسب تعاریف ذکرشده توسط
غربیان، اجتناب کنند زیرا نتیجهی این امر، وجود تناقض در محتوا خواهد بود.
به نظر میرسد ارائهی تعریف بومی از سبک زندگی که مبتنی بر جهانبینی
اسلامیایرانی باشد امری ضروری است.
محققان اسلامی باید تحقیقات علمی خود را، بر پایهی تعریف بومی از «سبک
زندگی» ابتنا نمایند. و از تعریف سبک زندگی، حسب تعاریف ذکرشده توسط
غربیان، به شدت اجتناب نماید زیرا نتیجهی این امر، وجود تناقض در محتوا
خواهد بود. به نظر میرسد ارائهی تعریف بومی از سبک زندگی که مبتنی بر
جهانبینی اسلامیایرانی باشد امری ضروری است.
موضوع «سبک زندگی» در جامعهی ما، از جمله موضوعات جدید به شمار میرود
که چند سالی از عمر ورود آن به مباحث بومی نگذشته است؛ چنان که هنوز به یک
گفتمان شاکلهدار، مستحکم و تا حدودی اجماعی (به لحاظ مفهومسازی) تبدیل
نشده است و در حال حاضر، محققان زیادی در حال قلم زدن در مورد آن و مباحث
مربوط بدان هستند.
بر همین اساس، یکی از مباحث عمده در موضوع شناخت «سبک زندگی» که برای
تحقیقات نظری و عملی آیندگان راهگشاست و نقش اساسی ایفا خواهد نمود ـو
تا حدودی نیز متأسفانه از آن غفلت شده استـ بحث عدم توجه به اختلاف ماهوی
نگاه غربی و اسلامی به «چیستی» سبک زندگی در تعریف از «سبک زندگی» است.
این امر چنانچه توجه کافی بدان مبذول نشود و محققان ارجمند، نقشهی ابتدایی
و ترسیم اولیهی دقیقی از طرح بحث در این خصوص نداشته باشند، خود عاملی
خواهد بود برای انحراف بحث از نقطهی هدفی که بایستی دنبال آن بود و حول آن
جولان داد و فیالواقع نقطهی شروع و گام ابتدایی بحث، که همان تعریف از
چیستی «سبک زندگی» است، به جای «رهنما» بودن «رهزن» خواهد شد.
مقدمتاً باید گفت بین دو مبحث «نوع سبک زندگی» و «چیستی سبک زندگی» تمایز
وجود دارد؛ چرا که اولی اشعار به جنبهی «چگونگی» سبک زندگی دارد که از
مسیر توصیف وضعیت موجود سبک زندگی یک شخص یا اشخاصی معین حاصل میشود و
بیشتر جنبهی عملی دارد، لیکن «چیستی» سبک زندگی تقریباً گام اول در مباحث
مربوط به سبک زندگی است که بیشتر جنبهی نظری دارد و به بحث از ماهیت و چه
چیز بودن سبک زندگی میپردازد و چه بسا به عنوان مفروض ذهنی محقق در قلم
ظاهر نشود، اما در هر حال، هر محققی در حوزهی سبک زندگی، تحقیق خود را
مبتنی بر تصوری (چه صواب و چه ناصواب) از آن استوار میدارد. بدین
معنی که هر مقاله، کتاب، گزارش تحقیقی و... که در موضوع سبک زندگی نگاشته
شود، ناگزیر بر پایهی نگاه و تفسیری است که محقق و مجری آن طرح از مفهوم
ماهوی و چیستی «سبک زندگی» دارد و بر اساس همان نگاه (چه درست و چه غلط)،
نحوهی بررسی موضوع، اولویتهای بحث، چیدمان مطالب و... مشخص میشوند و لذا
بدون چنین تصور و آگاهی از مفهوم و ماهیت موضوع، بحث از جوانب و مباحث
مربوط به سبک زندگی امکان علمی ندارد.
برای مثال، تمام افرادی که در مورد سیب و خواص و فواید آن دست به قلم
میشوند، بیتردید تصویری شفاف از ماهیت و چیستی سیب دارند و بر اساس نوع
نگاه و تعریفی که از چیستی سیب دارند ـمثل اینکه سیب یک نوع میوه است که
تنوع رنگی و مزهای (شیرین و ترش) داردـ زبان به ستایش یا نکوهش آن باز
میکنند.
یکی از مباحث عمده در موضوع شناخت «سبک زندگی» که برای تحقیقات نظری و عملی
آیندگان راهگشاست و نقش اساسی ایفا خواهد نمود و تا حدودی نیز متأسفانه
از آن غفلت شده استـ بحث عدم توجه به اختلاف ماهوی نگاه غربی و اسلامی
به «چیستی» سبک زندگی در تعریف از «سبک زندگی» است.
اختلافنظر در «چیستی» سبک زندگی
حقیقت آنکه آنچه در نگاه دینی و اسلامی از «چیستی» مفهوم سبک زندگی فهمیده
میشود و بر اساس آن، به چگونگی و خوب و بد بودن سبک زندگی پرداخته
میشود، زمین تا آسمان متفاوت از آن تعریف و نگاهی است که در فرهنگ غرب و
توسط محققان غربی از «چیستی» سبک زندگی، حسب جهانبینی خودشان ارائه
میشود.
آن چیزی که غرب تحت عنوان سیب (در مثال مذکور) تعریف میکند بسیار متفاوت
از آن چیزی است که ادراک مشرقزمین و فرهنگ ایرانی از سیب دارد. آنچه غرب
آن را سیب توصیف میکند، از منظر فرهنگ خودی، اصلاً سیب نیست که حالا
بخواهد بگوید میوهی خوبی است یا بد و... آنچه غرب بر اساس مشخصات و
شاخصهای کمی و کیفی، از سیب تعریف میکند فرهنگ خودی، آن را تحت عنوان
دیگری میشناسد و آن توصیفات را بر میوهی دیگری مثلاً گلابی منطبق
میبیند، نه سیب!
این یک بحث بسیار جدی و زیربنایی است که وقوع آن در حوزههای دیگر و الفاظ
دیگر نیز مشاهده میشود و متأسفانه عدم توجه به این مطلب، همواره مشکلاتی
را در بر داشته است؛ چنان که همین بحث در مورد چیستی و ماهیت «فرهنگ» نیز
مطرح است. تعریف و نگاهی که غرب به مقولهی فرهنگ دارد، به دلیل اختلاف در
جهانبینی، ویژگیها و شاخصهای مد نظر، نوعاً به ارزشها و نگرشهای
عرفی و قانونی، آداب و رسوم و آثار باستانی و بناهای تاریخی و مانند آن
ارتباط دارد و به هیچ وجه به طور جدی به ارزشها و نگرشهای دینی و
مکتبی نظر نمیکند. در حالی که بخش اصلی تعریف خودی از «فرهنگ» را
بیگمان، ارزشها، نگرشها، رفتارها و نمادهای دینی جامعه تشکیل میدهد.
حال فرض شود بین دو متفکر از این دو جامعه (غربی و خودی) بخواهد بحث و
مقایسه صورت گیرد که کدام فرهنگ مترقی و بهتر است؟ در حالی که نوع نگاه به
فرهنگ در جامعهی خودی که منبعث از چینش بومی اولویتها، شاخصها و
ویژگیهایی چند، برای این مقوله است، متفاوت از آن چیزی است که در غرب
تحت عنوان فرهنگ فهمیده میشود!
لذا عبارت «سبک زندگی» بین فرهنگ غربی و اسلامی، صرفاً یک اشتراک لفظی است و
مفهوم ماهوی و چیستی آن، که منتزع از نوع نگاه و تعریف هر فرهنگ بدان است
ـدر دو فرهنگ مذکورـ کاملاً متفاوت از همدیگر است.
خروجی «تعریف» از هر چیزی، حسب نگاهی است که انسان نسبت بدان دارد و هر
چیزی را بدان گونه که میبیند برای دیگران تعریف و شناسایی میکند و از
طرفی، بدون تردید، نوع «نگاه» انسان نسبت به چیزی، در درجهی اول منبعث از
نوع نگاه و جهانبینیای است که مکتب و آیین شخص نسبت به آن چیز ارائه
میدهد (در صورت وجود)، و در وهلهی ثانی، ناشی از شناختی است که انسان از
کارکردها، ویژگیها، شاخصهای بررسی آن چیز، فلسفهی وجودی (دغدغهها
و عوامل زمینهساز برای پرداخت به آن چیز) و اهداف مورد انتظار از پرداختن
به مقولهی مورد نظر ـکه در اینجا سبک زندگی استـ دارد. چنان که واضح
است و در ادامه نیز توضیح داده خواهد شد، در تمام این موارد، نوع شناخت ما
نسبت به مقولهی سبک زندگی متفاوت از نوع شناخت غربیهاست و زمانی که
شناخت اولیه متفاوت بود، نگاهها نیز چندگونه خواهد بود. درست مثل مقولهی
«اجتهاد» در مکتب تشیع و تسنن که به سبب تفاوت در کارکردها، فلسفهی وجودی و
اهداف مورد انتظار از پروسهی اجتهاد، نوع شناخت و نگاهشان از بحث اجتهاد،
کاملاً مغایر با همدیگر است. لذا آنچه از مصادیق آن، تحت عنوان اجتهاد در
میان اهل تسنن یاد میشود، از منظر شیعه اصلاً اجتهاد نیست که بخواهد
بگوید نقاط قوت و ضعفش کدام است، بلکه اسمش چیز دیگری، تحت عنوان «اجتهاد
به رأی» یا در مواردی «قیاس» و «استحسان» و... است.
چنان که مشاهده میشود، محققان شیعی در مباحث مربوط به اجتهاد، در مواردی
که احتمال خَلط مبحث وجود دارد، نوع نگاه خود به اجتهاد و مراد خود از
فرآیند و ویژگیهای اجتهاد را، در ابتدای بحث بیان می-کنند و صریحاً
اعلام میدارند که آنچه از اجتهاد گفته میشود اجتهاد در ذیل این
جهانبینی و با شاخصها و ویژگیهای فلان است.
حال در مورد سبک زندگی همین اتفاق رخ داده است. بدین معنی که تعاریف
ارائهشده توسط غربیان از «چیستی» سبک زندگی و نوع نگاهی که به این مقوله
دارند، متفاوت و در نقطهی مقابل شناخت و معرفت جامعهی خودی از ماهیت و
چیستی «سبک زندگی» است.
چند نمونه از تعاریف ارائهشده در غرب در موضوع سبک زندگی عبارتاند از:
سوبل: سبک زندگی، مجموعهای از رفتارهای قابل مشاهده و بیانگرانه در میان افراد است.4
چینی: سبکهای زندگی الگوهایی از کنش هستند که افراد را از یکدیگر متمایز
مینمایند و کمک میکنند تا آنچه را مردم انجام میدهند و چرایی و معنای آن
را، که برای آنها و دیگران دارد، درک شود. با اینکه سبکهای زندگی بخشی
از زندگی اجتماعی روزمرهی نوین هستند و به صور فرهنگی وابستهاند، ولیکن
هر یک سبک و منش و راهی برای استفاده از کالاها، مکانها و زمانهای خاص
است که اگرچه از مشخصات یک گروه محسوب میشوند، اما کل تجربهی اجتماعی
آنها نیست. سبکهای زندگی مجموعهای از اعمال و نگرشهاست که در متن و
زمینههای خاص قابل درک هستند.5
گیدنز سبک زندگی را به مجموعهای از رفتار تعبیر کرده است که فرد آنها را
به کار میگیرد تا نه فقط نیازهای جاری خود را برآورد، بلکه روایت خاصی را
که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است در برابر دیگران نیز مجسم سازد.6
بوردیو: سبک زندگی شامل اعمال طبقهبندیشده و طبقهبندیکنندهی فرد در
عرصههایی چون تقسیم ساعات شبانهروز، نوع تفریحات و ورزش، شیوههای
معاشرت، اثاثیه و خانه، آداب سخن گفتن و راه رفتن است. در واقع
عینیتیافته و تجسمیافتهی ترجیحات افراد است. سبکهای زندگی، شیوههای
مصرف عاملان اجتماعیای است که دارای رتبهبندیهای مختلفی از جهت شأن و
مشروعیت اجتماعیاند. این شیوههای مصرفی بازتاب نظام اجتماعی سلسلهمراتبی
است؛ اما چنان که بوردیو در کتاب تمایز بر حسب منطق دیالکتیکی نشان
میدهد، مصرف صرفاً راهی برای نشان دادن تمایزات نیست، بلکه خود راهی برای
ایجاد تمایزات نیز هست.7
چنان که در تعاریف ارائهشده ـکه بخشی از تعاریف مربوط به سبک زندگی از
زبان غربیان استـ مشاهده میشود، تعاریف نوعاً به دو دسته تقسیم
میشوند: 1. تعاریفی که تأکیدشان صرفاً بر روی واژهی مصرف است و 2.
تعاریفی که علاوه بر مصرف، بر روی رفتار نیز تأکید دارند.
نقطهی کلیدی بحث در فهم این نکته است که منظور از مصرف، در این تعاریف،
بررسی وضعیت مصرف از حیث اقتصادی و نهایتاً جنبهی عدالت اجتماعی آن است و
از رفتارها نیز آداب و رسوم عرفی و احیاناً رفتارهای قانونی و غریزی انسانی
مد نظر است و بدون تردید، چه در حوزهی مصرف و چه در حوزهی رفتار، مسائل
مربوط به وضعیت همخوانی آنها با آموزههای دین و مکاتب الهی مد نظر نیست
که با این حساب، این تعاریف، خارج از جهانبینی الهی، ارائه شدهاند که
در آن، بررسی رفتارها و مصارف، علاوه بر موارد مذکور، به منظور پی بردن به
میزان شدت و ضعف ارزشها و نگرشهای دینی در جامعه صورت میگیرد.
لذا همانند مقولهی فرهنگ و البته یک لایه عمیقتر از آن، اختلاف ماهوی بین
این دو وجود دارد و همچنان که در فرهنگ پرسیده میشد منظور شما از فرهنگ
چیست و آن گاه فهمیده میشد که آنچه غرب، اسم آن را فرهنگ گذاشته بسیار
متفاوت از آن چیزی است که در جامعهی خودی بدان فرهنگ گفته میشود، در
موضوع سبک زندگی نیز، وقتی از سبک زندگی سؤال شود، مثلاً گفته میشود
سبک زندگی شیوهی مصرف و نوع رفتار است یا حتی ممکن است برخی بگویند نوع
نگرشهاست. آن گاه اگر دوباره سؤال شود که منظورتان از شیوهی مصرف و نوع
رفتار و نگرش، چه نوع رفتارها و نگرشهایی است؟ رفتارهایی که صرفاً منبعث
از آداب و رسوم و قوانین عرفی و غریزهی انسانی است یا همهی اینها به
اضافه و تأکید بر رفتارهایی که منبعث از ارزشها و نگرشهای دینی و الهی
است؟ آن گاه اختلاف ماهوی در چیستی سبک زندگی در فرهنگ غرب و خودی، مشخص
خواهد شد.
همچنین اگر دربارهی مصرف سؤال شود که منظور از مصرف و بررسی آن پی بردن به
هزینه های اقتصادی و ایجاد عدالت اجتماعی است یا اینکه علاوه بر آنها،
هدف، بررسی سنخیت مصرف و اقتصاد خانواده، با الگوی مصرف صحیح دینی هم هست؟
آن گاه مشخص خواهد شد که تفاوت از کجاست تا به کجا.
لذا اختلاف ماهوی در «چیستی» سبک زندگی در فرهنگ خودی و غرب مبتنی بر یک
سری دلایل کاملاً عقلی است؛ دلایلی که امید است در مجالهای دیگر، به صورت
مبسوط بدانها پرداخته شود، اما اجمال و کلیّت آنها عبارت است از:
1. تضاد در جهانبینی: وقتی بحث از سبک زندگی میشود، در واقع آنچه مورد
پردازش و بررسی قرار میگیرد سبک «زیستن» و «زندگی» است که با این حساب،
مقتضی است، قبل از بررسی «سبک زندگی»، خود مفهوم «زیستن» و «زندگی»، به طور
دقیق، مشخص و معین شود تا آن گاه و در گام بعدی، در خصوص وضعیت زندگی و
سبک آن و... بحث و بررسیهای لازم صورت گیرد. هر محققی در حوزهی سبک
زندگی، قبل از ورود به بحث، بایستی با مفهوم «زندگی» و «زیستن» از منظر
جهانبینی مکتب خود، آشنایی کافی و لازم را داشته باشد و بداند که بر
اساس فرهنگ خودش، زندگی و زیستن چه مفهوم و نمادهایی دارد؟ در فرهنگ او،
نمادها، علائم و مصادیق زندگی سعادتمند و زندگی شقاوتمند چیست؟
ناگفته پیداست که در این زمینه، تضاد جدی بین فرهنگ غرب و فرهنگ خودی وجود
دارد و تعریفی که فرهنگ اسلامیایرانی از زندگی و خوب و بد بودن آن، بر
اساس آخرتگرایی و نقش مزرعه بودن زندگی دنیوی برای زندگی اخروی (که هدف
اصلی و زندگی واقعی است) توصیف میکند، درست در نقطهی مقابل فرهنگ غرب
است که بر مبنای مکتب اومانیسم و لذتگرایی و هدف غایی بودن زندگی دنیوی
استوار است. این دو جهانبینی دقیقاً در نقطهی مقابل هم قرار دارند و
بیگمان این اختلاف نگاه و دیدگاه در مورد «زندگی»، در نگاه و بررسی
وضعیت سبک «زندگی» و خوب و بد بودن آن و برنامهریزی برای اصلاح آن، تأثیر
تام و تمام خواهد گذارد. چه بسا بر اساس دیدگاه اسلامی در بررسی سبک
«زندگی»، توجه به برخی رفتارها و مصارف مورد توجه باشد یا حتی در اولویت
قرار گیرد که در دیدگاه غربی توجه به آنها اصلاً بی-مورد به نظر برسد و
آنها را اصولاً داخل در سبک زندگی ندانند که به تبع این وضعیت،
برنامهریزی در خصوص اصلاح وضعیت سبک زندگی نیز کاملاً متفاوت خواهد بود.
این مطلب از دید اندیشمندان اسلامی به دور نمانده است؛ چنان که مقام معظم
رهبری در این خصوص میفرمایند: «رفتار اجتماعی و سبک زندگی، تابع تفسیر ما
از زندگی است. هدف زندگی چیست؟ هر هدفی که ما برای زندگی معین کنیم، برای
خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعی متناسب با خود، یک سبک زندگی به ما
پیشنهاد میشود.»8
2. تضاد در فلسفه و هدف غایی: اینکه مباحث مربوط به سبک زندگی با چه هدف و
نیتی در جوامع غربی و متقابلاً در جوامع اسلامی مطرح میشود و بر اساس چه
فلسفه و پشتوانهی فکری بدان پرداخته میشود، کاملاً مغایر با همدیگر است.
اگر در جوامع غربی، هدف غایی و نهایی از طرح بحث سبک زندگی را صرفاً
اندیشههای سودجویانهی کارتلهای سرمایهداری و شرکتهای بزرگ تولیدی
ندانیم، در خوشبینانهترین حالت، ابزاری است برای انسجام ملی، حفظ هویت
ملی و نهایتاً بسط عدالت اجتماعی حسب تعریف مادی که خودشان از عدالت دارند.
به عنوان نمونه، ساموئل هانتینگتون در کتاب «چالشهای هویت در آمریکا»
موفقیت نظام سیاسی آمریکا را در هویتسازی، علیرغم حضور افراد متعدد خارجی
با رسوم، اعتقادات و فرهنگهای متفاوت و بعضاً متضاد با تمامی جهان خاکی و
در یک کلمه «آمریکایی کردن» (Americanization) آنها میداند. به این معنا
که ما با دین شما، مذهب شما، رنگ پوست و موی شما کاری نداریم، فقط
آمریکایی زندگی کنید [سبک زندگی آمریکایی داشته باشید]، حتی اگر مسلمان
هستید. هانتینگتون معتقد است که تداوم جامعهی آمریکا در پرتو فرآیند
آمریکایی کردن ممکن میشود؛ با این استراتژی که در مدل مرکزـپیرامون یا
شمالـجنوب و برای افزایش حداکثری عمق استراتژیک آمریکا باید وارد زندگی
پیرامونیها و جنوبیها نیز بشود.9
ولی در دیدگاه اسلامیایرانی، هدف از طرح بحث سبک زندگی خیلی فراتر از آنی
است که در برخی از اهداف مثبت غرب بیان شد. هدف از طرح بحث «سبک زندگی»، که
اولین جرقههای آن در اذهان، توسط مقام معظم رهبری صورت گرفت،
نشئتگرفته از یک دغدغهی فرهنگی و دینی و با هدف بررسی نقاط ضعف و قوت سبک
زندگی، حسب شاخص آموزههای دینی و اقدام در جهت ارتقا و رفع آسیبهای آن
است؛ چنان که مقام معظم رهبری میفرمایند: «تمدن نوین اسلامی بدون سبک
زندگی شکل نمیگیرد... ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم ـکه هدف انسان،
رستگاری و فلاح و نجاح استـ باید به سبک زندگی اهمیت دهیم. اگر به معنویت و
رستگاری معنوی اعتقادی هم نداشته باشیم، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار
از امنیت روانی و اخلاقی، باز پرداختن به سبک زندگی مهم است... باید ما به
دنبال این باشیم که فرهنگ زندگى را تبیین کنیم، تدوین کنیم و به شکل مطلوب
اسلام تحقق ببخشیم...
اگر ما به این مقولات به طور جدى نپردازیم، پیشرفت اسلامى تحقق پیدا نخواهد
کرد و تمدن نوین اسلامى شکل نخواهد گرفت. هر چه ما در صنعت پیش برویم، هر
چه اختراعات و اکتشافات زیاد شود، اگر این بخش را ما درست نکنیم، پیشرفت
اسلامى به معناى حقیقى کلمه نکردهایم.»10
بر این اساس، با اختلاف فاحشی که در فلسفهی آغازین سبک زندگی و اهداف غایی
آن بین فرهنگ غربی و خودی مشاهده میشود، «چیستی» سبک زندگی در دو فرهنگ،
متفاوت از هم خواهد بود. فرهنگ غربی در تعریف «چیستی» سبک زندگی به
حوزههایی از آن نظر دارد که در راستای اهداف و اغراضش باشد و متقابلاً
فرهنگ اسلامیایرانی سبک زندگی را آن چیزی تعریف میکند که بتواند با بررسی
آنها، به اهدافی که در ذهن دارد نائل آید.
ثمره و نتیجهی بحث
حسب آنچه گفته شد، اختلاف ماهوی در تعریف از ماهیت و چیستی «سبک زندگی» بین فرهنگ غربی و فرهنگ بومی وجود دارد. بنابراین لازم است:
1. محققان اسلامی تحقیقات علمی خود در این حوزه را، بر پایهی تعریف بومی
از «سبک زندگی» ابتنا نمایند. و از تعریف سبک زندگی، حسب تعاریف ذکرشده
توسط غربیان، به شدت اجتناب نماید. بسی جای تأسف خواهد بود که محققان
مسلمان بخواهند تحقیق خود را بر تعریف محققان غربی استوار نمایند که
نتیجهی این امر، وجود تناقض در محتوا خواهد بود. مثل اینکه یک محقق شیعی
برای بررسی سیر تطور اجتهاد، در ابتدای تحقیق خود، تعریف چند تن از محققان
اهل تسنن را در خصوص اجتهاد ذکر نماید! با این حساب، مبتنی نمودن مباحث
مربوط به سبک زندگی بر نگاه و تعریف غربی، رهزن و دامی است در پیش پای
محققان اسلامی.
مضاف بر آن، ابتنای قدم اول یک تحقیق ـکه تعریف اصطلاحات و عبارات استـ
در حوزهی فرهنگ، بر تعریف و نگاه عرضهشده از جانب فرهنگ رقیب، در تضاد
کامل با فلسفه و هدف بحث از سبک زندگی، یعنی ارتقای فرهنگ دینی و پس زدن
فرهنگ غربی از زندگی است. این اقدام، ناخواسته و بدون اینکه در گامهای
بعدی اختیاری برای محقق باشد، نوعی الزام نانوشته را در پیمودن گامهای
بعدی بر اساس همان نگاه و دیدگاه غربی، برای محقق، جاری و ساری خواهد نمود.
خروجی چنین اقدامی، یک خروجی التقاطی و سردرگمکننده خواهد بود که نه
ثمرهی علمی دارد و نه قابلیت اجرایی؛ چون نه با فرهنگ بومی همخوانی دارد و
نه حتی با فرهنگ غربی سازگاری. هرچند فرهنگ غربی نیز در این جامعه و با
این سبک زندگی چندان قابلیت اجرایی ندارد.
2. به نظر میرسد ارائهی تعریف بومی از سبک زندگی امری ضروری است؛
تعریفی که مبتنی بر جهانبینی اسلامیایرانی باشد و خروجی آن، علاوه بر
فراهمآوری اهداف مثبت موجود در مباحث سبک زندگی غربی، گامی در جهت ارتقای
وضعیت ارزشها و نگرشها حسب آموزههای دینی و رفع کاستیها در این زمینه
باشد. این تعریف بایستی رابطهی «سبک زندگی» را با سایر پدیدهها و مفاهیم
همجوار نشان دهد.
بنابراین بر محققان و صاحبنظران در این حوزه، یک وظیفه است تا با بررسی و
تعمق در موضوع، به ارائهی تعریف بومی از «سبک زندگی» با در نظر داشتن
شاخصهای بومی (اسلامیایرانی) اقدام نمایند.
پینوشتها:
1.محمد رحیم عیوضی، فرهنگ اسلامی؛ مفاهیم، ویژگیها و اصول، مجلهی زمانه، شمارهی 58، تیر 1386، صص 20 و
2. الاجتهاد و التقلید، ص 22، نقل از: سید محمود هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه
مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، قم، انتشارات مؤسسهی دایرهالمعارف
الفقه الاسلامی، 1384، ج 1، ص 265.
3. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378، ج 20، صص 164 تا 167.
4. Chaney,david, Lifestyles. London, 1996, Routledge, p 1
5. همان، ص 4.
6.آنتونی گیدنز، تجدد و تشخص، ترجمهی ناصر موفقیان، تهران، نشر نی، 1378، ص 120.
7. رابرت باکاک، مصرف، ترجمهی خسرو صبری، تهران، شیرازه، 1381، ص 96.
8. بیانات در دیدار جوانان خراسان شمالی، 23 مهر 91.
9. همان.
10.نقل از روزنامهی رسالت، شمارهی 7669، مورخ 1 آبان 91، ص 15.
محمدجواد ولی زاده
...................................................................................................
در راستای حذف فرهنگ و سبک زندگی غلط غربی و نشان دادن عقیده و رفتار نابه سامان آنها ، ما در دانشکده طرح زیر را که یکی از کارهای خوب نقاش فقیر می باشد را به صورت بنر چاپ و در دانشکده جهت دید عموم دانشجویان نصب گردانیدیم
این نوشته گفتاری از آنتونی پرسونس آخرین سفیر انگستان در رژیم منحوس پهلوی می باشد که در همایش بازرگانان بریتانیا بر زبان جاری کرده است.
این گفتار به ما چنین می رساند که آنها همواره بدنبال یافتن بازار مصرف کالاهای خود درکشور ما و همچنان عقب نگه داشتن دست ما از رسیدن به فناوری های علمی بوده است که باعث شده اینچنین مصرف گرایی در بین جامعه و مردم ایران زیاد گردد.
...................................................................................................................................
چند مدتی میشه که دوستان شما در بسیج دانشجویی دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی دانشگاه تبریز کارگروهی با نام سبک زندگی تشکیل داده اند وبه دنبال بررسی و ارائه راهکارهایی در خصوص ایجاد تمدن نوین ایرانی اسلامی یا همان سبک زندگی ایرانی اسلامی هستند
و بدنبال آن نشان دادن ضعف و انحطاط سبک زندگی غربی که اکنون در جامعه ی ما تا حدودی رخنه کرده که موارد بسیار زیادی دارد.
برون داد این کارگروه در وهله اول منجر به آن شد که بولتنی در دانشکده که بیشترین مخاطب را دارد به این امر اختصاص دهیم و نام آن را بولتن سبک زندگی گذاردیم
حال به دنبال کارهای تحقیقاتی و پژوهشی که در اول راه هستند به دنبال ارائه و برون داد این نتایج و تولید محتوا نیز هستیم
در این بولتن در حال حاضر علاوه بر تولید محتوا از سوی بسیج دانشجویی
دانشکده از محتواهای حاضر در این امر یاری جستیم و یه صورت اینفوگرافی
چندین مطلب در این باب منتشر و نصب نموده ایم
اکنون یک اینفو گرافی با عنوان "داریم پیر می شویم" در مورد رشد جمعیتی و تحدید نسل در بولتن ما نصب گردیده که نمونه آن را با کیفیت بالایی برای استفاده شما می گذاریم
و انشاءالله به زودی در این زمینه نمایشگاهی در دانشکده برگزار خواهیم کرد